ترنم بارون
|
قرار تازهی دل کوچکم، همهی دنیایم را میدهم، تا این روزهای آخر، چشمانت را بارانی و نمناک نبینم! تو را به معجزهی این لحظهها، کمی برای چشمانم بخند! . . . پ.ن: با مهر و اخلاص به مخاطب خاص این نوشته که اشک چشمانش، اشک را در چشمانم میهمان کردهاست!
[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 2:40 عصر ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
کشتی شکست خورده ء طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار به رو زار میگریست خون میگذشت از سر ایوان کربلا نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
. . . . پ.ن:ساغرم شکسته ای ساقی/رفته ام ز دست ای ساقی التماس دعا [ شنبه 91/8/27 ] [ 3:51 عصر ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
نوشم باد؛ این" آفتاب پائیزی" که سایه، بر سر این روزهایم افکنده است......!!!
[ شنبه 91/8/20 ] [ 4:38 عصر ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
به محرم حریم دل: سکوت این روزها را بر من خرده مگیر؛ "محارم راز میدانند که حرف دل به میان نمی آید...." روزهای زیادیست که از من بی خبری، روزهای زیادیست که رّدِ پاهایم را تنها در همین خانه کوچک مجازی، آنهم چندماه به چندماه می بینی!! روزهای زیادیست که ............. آشنای لحظه های قشنگِ شهر این روزها! نبودن این روزهایم را به پای فراموش شدگی ات نگذار؛ بگذار به پای اینکه شاید حرفی برای روایت کردن نیست که روزه ی سکوت گرفته ام........... والاّ تو هنوزهم همانی هستی که حرف های نگفتنی ام را هرچند با سری پائین ،از سر شرم کودکانه ی روزهایی که گذشت، تنها به تو می گفتم..!!!(یادت هست؟؟؟!!) . . . پ.ن: به (werewolf ) مخاطب خاص این کلمات ،به پاس همه ی دل مشغولی هایش برای دختری از تبار باران های پائیزی
[ جمعه 91/8/12 ] [ 10:22 عصر ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
امروز همان روزیست که جدا میشوی از همه ی عالم همان روزی که خدای عزوجل دینت را کامل کرد همان روزی که حضرت رسول بانگ: " من کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه" را سر داد.
پ.ن1: عید غدیر مبارک...... پ.ن2:ناد علیا مظهرالعجائب [ پنج شنبه 91/8/11 ] [ 8:23 عصر ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |