ترنم بارون
|
احساس بچه ی تخسی رودارم که وقتی حس می کنه مامانش بهش کم محلی میکنه، واسه اینکه توجه مامانش رو به خودش جلب کنه؛ پاهاشو می کوبه زمین،غرغر می کنه و دست آخر هم خودش رو میزنه به قهر کردن....... ولی حیف داستان من مثل داستان اون بچه؛ "که آخرش مامانش میاد بغلش میکنه بهش میگه: عزیز دل مامان قهر نکن مامان دلش میشکنه بیا آشتی کنیم و........" تموم نمیشه. حیف...... . . . پ.ن1:حالا مامان نه یه دوست؛ کسی که شش،هفت ماه قرار لحظه هات بوده چه فرقی می کنه؟؟ پ.ن2: قلم نی دست گرفتن به اون آسونی هاهم که فکر میکردم نیست؛بی انصاف به هیچ صراطی مستقیم نمیشه.....!!
[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 6:41 عصر ] [ همیشه و هنوز من ]
[ ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |